از عشق او زمین وزمان در تلاطم استروشن زنوراوقمر و شمس وانجم است
فضل جهان به پیش مقامات اوگماست پرواز عاشقان همه دم جانب قـماست
شکرخدا که این دلمان چون کبوترست
پابـست این سلالـۀ زیـبـای کـوثـرست
آمـد زیـمن مـقـدم اوجان صفا گرفت دنـیای عاشـقی هـمه عـطر ولا گرفت
باید میان جـشنسرورشعـطا گرفت عـیدی زمادروپـدرش کـربلا گرفت خوشبخت کسی که طالع او فوقالعاده شد
عــیـدی او زیـارت ایـن خـانـواده شـد
دارد چـه جـلـوهای جـنـم کـبریـاییاش نــور خـدا رسـد ز جـمـال خـدایـیاش
بـاشـدعـیـاننـشـانـۀ خـیرالـورائیاش فخـرالبـشر میان جهـان شد فـداییاش
باشد کـریـمه برهـمگـان اوکـرم کـند
بیـچاره را به یک نظرش محـترم کند
عشقش نشانهای زسرشت حلال ماست نامش نگارونقـش نگـین مدال ماست دیوانگی زجام ومیاش شرح فال ماستقسمت شود اگرحرمش اوج حال ماست بهبه عجب صفا به خدا پشت این درست
آقـا بود هرآنکه بر این خانه نوکرست
همپای عرش حضرتحق پرچمش بود ایـن ذرّهای ز جـایـگـه اعـظـمـش بود
در مـدح او مـدیـح دو دنـیا کـمش بود اومهـربـان چـنـان پـدراکـرمـشبـود
عـزّت دهد قـسم به خـدا فـیـض نام او
شـکـر خـدا شـدم ز ازل مـن غـلام او